به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری حوزه، اکرم ناظم بزی، نویسنده و محقق لبنانی، در زمینه ادبیات، سیاست و روابط بین الملل می نویسد. او دارای مقالات تحقیقاتی بسیاری است .وی در جدیدترین مقاله خود در المیادین با عنوان « آیا ما شاهد نابودی اسرائیل هستیم؟» به بیان دلایل فروپاشی رژیم جعلی صهیونیستی از دیدگاه کارشناسان بین المللی و برخی از صهیونیستها پرداخته است.
در ادامه متن ترجمه شده این مقاله را می خوانیم:
ما در برابر مرحله جدیدی قرار داریم و ممکن است شاهد شکست بزرگی برای رژیم صهیونیستی باشیم. ما در مقابل، شاهد توافقات و رفع اختلافات و یا ائتلافهایی هستیم که ممکن است در آینده نزدیک شاهد ترسیم مجدد نقشه منطقه باشیم.
گذشته از تمام پیشگوییها و پیشبینیهای مذهبی (کتاب مقدس، انجیلی و قرآنی) که به دقت مورد توجه قرار گرفتهاند و پیش گویی اخترشناسان که گفتهاند ما به نابودی « اسرائیل» نزدیک میشویم، دادهها و تحلیلهای سیاسی که ما امروز می خوانیم و شاهدیم نشان می دهد که رژیم صهیونیستی"آخرین نفسهای خود را میکشد."
آنچه که من را به تحقیق درباره این حقیقت واداشت فقط «پیشگوییهای نابودی اسرائیل» نبود، بلکه مجموعهای از نظرات مورخان و نویسندگان سرشناس و برجسته در صحنه بینالمللی است که با تحلیل منطقی و نه از روی «امیال» از این دیدگاه حمایت میکنند. مانند نائومی کلاین (نویسنده دکترین شوک - کانادایی-یهودی)، توماس فریدمن (یکی از برجسته ترین نویسندگان نیویورک تایمز - یهودی آمریکایی) و ایلان پاپه (مورخ، کارشناس و سیاستمدار سابق اسرائیلی بریتانیایی-اسرائیلی). او استاد دانشکده علوم اجتماعی و مطالعات بینالملل در دانشگاه اکستر در بریتانیااست.
علاوه بر این، آبراهام بورگ، سیاستمدار کهنه کار اسرائیلی و رئیس سابق کنست (پارلمان اسرائیل) که طی سالها با نظرات خود در افکار عمومی اسرائیل طوفانی برانگیخت و درباره وجود دلایلی برای نابودی «اسرائیل» هشدار داد. بورگ معتقد است که «اسرائیل» با نفی دموکراسی، پایبندی به ذهنیت «گتو» و نادیده گرفتن ارزشهای انسانی، در مسیرفروپاشی پیش می رود و برای نابودی عجله می کند.
در سال ۲۰۰۳، بورگ مقاله ای برای روزنامه بریتانیایی گاردین با عنوان «پایان صهیونیسم» نوشت و در آن درباره پیامدهای خطرناک رفتارهای اسرائیل صحبت کرد. بورگ گفت: «اسرائیل که دیگر به فکر رنج و غم بچههای فلسطینیها نیست، و دیگر نباید تعجب کند وقتی فلسطینیها با نفرت به سراغش میآیند و خود را در مراکز تفریحی اسرائیل منفجر میکنند».
در سال ۲۰۰۷، بورگ با انتشار کتاب خود "شکست هیتلر" که در آن وضعیت "اسرائیل" را به آلمان نازی قبل از شکست آن تشبیه می کند، طوفان دیگری به راه انداخت و می گوید که این "دولت" مورد رحمت و توجه قرار گرفته از یک اقلیت افراطی تشکیل شده است. وی گفت: اسرائیل محله یهودی نشین صهیونیستی است که دلایل نابودی آن را در خود دارد و در یکی از مصاحبه های مطبوعاتی توضیح داد که «مردم از اعتراف به این امر خودداری می کنند، اما اسرائیل با دیوار و بن بست برخورد کرده است». نخبگان از این مکان جدا شده اند و هیچ ملتی بدون نخبه وجود ندارد.
اما ایلان پاپه (مورخ و فعال اجتماعی اهل اسرائیل است )، وی معتقد است که ۶ شاخص نابودی صهیونیسم وجود دارد که به شرح زیر است:
اولین شاخص؛ تقسیم جامعه یهودی اسرائیل است. در حال حاضر از دو اردوگاه رقابتی تشکیل شده است که قادر به یافتن زمینه مشترک نیستند.
اردوگاه اول: "دولت اسرائیل" که شامل بسیاری از سکولارها و لیبرال ها می شود که اکثر آنها یهودیان طبقه متوسط اروپا و فرزندان آنها هستند که نقش مؤثری در ایجاد "دولت"صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ داشتند و همچنان کنترل آن را تا پایان قرن گذشته در دست داشتند.
اردوگاه دوم: «دولت یهودی» است که در میان شهرک نشینان کرانه باختری اشغالی به وجود آمد، از سطح حمایت فزاینده ای در داخل کشور برخوردار است و پایگاه انتخاباتی را تشکیل داد که پیروزی بنیامین نتانیاهو را در انتخابات نوامبر ۲۰۲۲ تضمین کرد. نفوذ آن در رده های بالای ارتش و سرویس های امنیتی اسرائیل به طور قابل توجهی در حال افزایش است. "دولت یهودا" میخواهد "اسرائیل به یک کشور مذهبی تبدیل شود" که در سراسر فلسطین تاریخی گسترش یابد. برای رسیدن به این هدف، تصمیم دارد تعداد فلسطینی ها را به حداقل برساند و به جای مسجد الاقصی، معبد سومی را بسازد، اعضای آن معتقدند که این امر آنها را قادر می سازد تا عصر طلایی پادشاهی کتاب مقدس (تورات) را تجدید کنند از نظر آنها یهودیان سکولار به اندازه فلسطینیان، بدعت گذار هستند، اگر از پیوستن به این تلاش خودداری کنند.
شاخص دوم: بحران اقتصادی در «اسرائیل» است. به نظر می رسد طبقه سیاسی هیچ برنامه ای برای تعادل مالی عمومی در میان درگیری های مسلحانه دائمی، علاوه بر افزایش وابستگی به کمک های مالی آمریکا، ندارد. در سه ماهه آخر سال گذشته، رشد اقتصاد حدود ۲۰ درصد کاهش یافت.
شاخص سوم: افزایش انزوای بین المللی اسرائیل است. همانطور که به تدریج به یک "دولت" منحوس تبدیل می شود، این امر در مواضع بی سابقه دیوان بین المللی دادگستری و دیوان کیفری بین المللی مشهود است. تصمیمات اخیر دیوان بین المللی دادگستری و دیوان کیفری بین المللی - مبنی بر اینکه اسرائیل ممکن است مرتکب نسل کشی شود و رهبران آن باید به دلیل جنایات جنگی دستگیر شوند - باید به عنوان تلاشی برای پاسخگویی به دیدگاه های سازمان های جامعه مدنی جهانی تلقی شود، به جای اینکه آنها فقط نظر نخبگان را منعکس کنند.
چهارمین شاخص ، تغییر قابل توجه و به هم پیوسته ای است که در میان جوانان یهودی در سراسر جهان رخ داده است. در پی وقایع نه ماه گذشته، به نظر می رسد بسیاری از آنها حاضرند ارتباط خود با اسرائیل و صهیونیسم را کنار بگذارند و فعالانه در جنبش همبستگی فلسطینیان شرکت کنند.
اما شاخص پنجم: ضعف «ارتش» اسرائیل. شکی نیست که ارتش اسرائیل همچنان یک نیروی ضربتی قدرتمند دارای سلاح های پیشرفته است، اما محدودیت های آن در ۷ اکتبر آشکار شد. بسیاری از اسرائیلی ها احساس می کنند که ارتش بسیار خوش شانس بود، زیرا اگر حزب الله به یک حمله هماهنگ می پیوست، وضعیت می توانست بسیار بدتر باشد.
ششمین شاخص: تجدید انرژی در میان نسل جوان فلسطینی است. به نظر میرسد این نسل متحدتر، هماهنگ و دارای افق دید روشنتری نسبت به نخبگان سیاسی فلسطینی هستند و با توجه به اینکه جمعیت غزه و کرانه باختری از جوانترین جمعیت های جهان هستند، این گروه جدید تأثیر بسیار زیادی در روند مبارزات آزادیخواهانه خواهد داشت.
این نظرات و نظرات دیگر در بیش از یک کتاب، روزنامه و سایت منتشر شده است، و اگر دلایل واقعی فروپاشی این «رژیم ساختگی» را به آنها اضافه کنیم وسعت اختلافات عمیق بین اجزای رژیم صهیونیستی به طور آشکار مشخص است. اختلافات بین سکولارها، ناسیونالیست ها، حریدیم ها و سایر گروه هایی که بین خود تقسیم شده اند، مانند جنبش «نتوری کارتا»، انگیزه های مخالفت با صهیونیسم متفاوت است، مخالفت با پروژه بین المللی صهیونیسم در فلسطین به عنوان یک پروژه استعماری، و رد آن در بخش های سکولار یهودی. برخی ادغام در جوامعی که در آن زندگی می کنند را ترجیح می دهند و از پیوند دادن هویت یهودی به بعد ملی یا بین المللی امتناع می ورزند و معتقدند که بازگشت به "سرزمین موعود" با آمدن مسیح مرتبط است و دیگر اختلافات شدید بین غربی ها و شرقی ها (اشکنازی و سفاردی) .
این عوامل، علاوه بر فروپاشی اقتصادی است که به پایین ترین نقطه رسیده و تا به حال این «رژیم ساختگی» هرگز شاهد آن نبوده است. وضعیت مهاجرت از ابتدای جنگ که بر اساس یک آمار به بیش از ۶۰۰ هزار نفر رسیده است، مهاجرینی دارای تابعیت دوگانه (به طور غیرقابل برگشت) و همچنین آمار تلفات جانی، مجروحان، معلولان و خسارات مادی که به طور کامل اعلام نمی شود از دیگر عوامل فروپاشی اسرائیل است .
خلاصه: آنچه اکنون می بینیم سردرگمی سیاسی و نظامی بین «نخبگان» جامعه صهیونیستی، طبقه سیاسی حاکم (راست افراطی به رهبری بنیامین نتانیاهو) و رهبری ارتش و پس از استعفای دو وزیر کلیدی دولت نتانیاهو ژنرال بنی گانتز و ژنرال گادی آیزنکوت است. علاوه بر وضعیت فروپاشی خانوادههای زندانیان و همبستگان با آنها، علاوه بر وضعیت ویرانی، خانواده های اسرا و همبستگان با آنها و وضعیت آوارگان شمال و جنوب رژیم صهیونیستی (نوار غزه) که حدود یک چهارم میلیون تخمین زده می شود. مردمی که در مرکز «اسرائیل» در منطقه «گوش دان» جمع شده بودند، علاوه بر این ها هزینه گزاف که تقریباً روزانه ۵۶ میلیون دلار است.
ناگفته نماند، زیان های اقتصادی «رژیم صهیونیستی» در نتیجه زیان های هنگفتی است که شرکت های سرمایه گذار به ویژه در زمینه های فناوری و صنایع مختلف، گردشگری متحمل شدند و فرسایش روزانه ای که در نتیجه حملات مقاومت در کرانه باختری، غزه و جنوب لبنان با آن دست و پنجه نرم می کنند.
همه این ها به ما این باور را می دهد که این رژیم به باری بر دوش کشورهای حامی آن (آمریکا، انگلیس، آلمان و به طور کلی غرب) تبدیل شده است و از انجام وظایفی که انجام می داد ناتوان شده است و نیاز به حمایت دائمی دارد. مانند یک انسان بیمار بر بالین سکرات مرگ اسرائیل این رژیم در آستانه نابودی نیاز دائمی به اکسیژن غربی دارد.
در واقع ما با مرحله جدیدی روبرو هستیم که با توجه به دادههایی که در بالا ذکر کردم، ممکن است شاهد شکست بزرگی برای رژیم صهیونیستی باشیم.همچنین ما در آینده نزدیک شاهد ائتلاف ها و اتحادها در منطقه هستیم که نقشه جدیدی را ترسیم می کند، اگر در حال حاضر جنگ متوقف نشود و دامنه آن به کل منطقه گسترش پیدا کند جنگ سوم جهانی آغاز خواهد شد که عواقب ناگواری در پی دارد.
نظر شما